باز از شراب فتنه خرابم نمی کنی


در آتش کرشمه کبابم نمی کنی

صد شیشه گشت خالی و صد خم به ته رسید


وز جرعه ای هنوز خرابم نمی کنی

صد پرسشم ز هر سر مو می کنی، ولی


یک بار عنایتی به جوابم نمی کنی

بهر فریب، سایه بیاندازیم به سر


در زیر چرخ سدره به خوابم نمی کنی

صد ناله سوخت در دل و در بزم خود هنوز


فریاد بخش چنگ و ربابم نمی کنی

مردم ز ننگ هوش و مستانه خنده ای


دریا کش محیط شرابم نمی کنی